دولت کابل با همه همکاران کمونیستش منتظر آخرین پیام ما باشد - محمد رحیمی

ساخت وبلاگ

خبر آزادی اسد سروری جنایتکار را در فضای مجازی دیدیم وخواندیم، و البته ما هیچگاه به این باور نبودیم و نیستیم که اسد سروری در نزد احمدشاه مسعود و در مکانی به نام زندان، زندانی بوده باشد، بلکه به این باور بودیم که اسد سروری بهتر از هر عزیزی، مهمان رفقای پنجشیری بوده وخوش گذرانده وهمچنين مهمان عزیز دولت کابل بوده واست.

در ادامه می خوانید...


خبر آزادی اسد سروری جنایتکار را در فضای مجازی دیدیم وخواندیم، و البته ما هیچگاه به این باور نبودیم و نیستیم که اسد سروری در نزد احمدشاه مسعود و در مکانی به نام زندان، زندانی بوده باشد، بلکه به این باور بودیم که اسد سروری بهتر از هر عزیزی، مهمان رفقای پنجشیری بوده وخوش گذرانده وهمچنين مهمان عزیز دولت کابل بوده واست.
به هرحال خبری که انتظارش را داشتیم و باید می شنیدیم، شنیدیم؛ و چه خوب انتظارات ما از این دولت پایان یافت و به آخر رسید!
ما از ابتدا می دانستیم که افراد و اشخاصی که تعهد و بی تعهدی انسانی هر کدام شان توسط سازمان سیاه (سیا) آمریکا چک شده است، ذره ای ایمان و انسانیت و تقوا و تعهد ندارند، و جز به قدرت و ثروت و زندگی مجلل و باشکوه به هیچ چیز دیگری ایمان نیاورده اند. آنان برای این انتخاب شده اند که همه را به دور یک سیستم باطل و دروغین به نام <<دولت جمهوری اسلامی افغانستان>> بچرخانند و ملت را با استفاده از باورهای دینی و نگاه های ارزشی شان دور بزنند.
با این حال ما چه امیدهای فراوان و خوش باورانه ای داشتیم. ما می خواستیم جنایتکاران خلق و پرچم و در رأس آنان اسد سروری محاکمه شوند! اما چه امیدی واهی و عبثی بود این امید ما!
ما از کسانی که نه به خاطر این پنج هزار و دوازده هزار زنده به گور، و نه به خاطر صدها هزار پیر و جوان و زن و کودک شهید جهاد اسلامی، و نه به خاطر ده ها هزار معلول و مجروحی که برای رضای خداوند ـ جلت عظمته ـ، انتظار داشتیم که ذره ای از خودخواهی و لجاجت و خریت شان کوتاه بیایند؛ اما آنان همه در کنار هم روی مبل ها و کوج های قصر دل انگیز گلخانه و کاخ هوش ربای سپیدار لم دادند و با غرور و افتخار و نخوت، دستاورد خون های ریخته شده در راه حق را زهر مارشان کردند، بی آن که حتی بیندیشند که چه کسانی از این توده های میلیونی مسکین و مجاهد، جهاد را با مال و جان خود و خویشاوندان و برادران و فرزندان و مادران و خواهران خویش به ثمر رساندند و این ها را بزرگ و رهبر ساختند!
ما عدالت را از کسانی انتظار داشتیم که حاضر نشدند لیست دوازده هزار شهید بی مزار را که داکتر نجیب در نیمه پایانی دهه شصت با سلام و لبخند برای شان فرستاده بود، منتشر کنند، و تا هنوز که هنوز است این لیست همچنان پنهان است، یا شاید اصلا آتش زده شده.
لیست 5000 شهید بی مزار ما بعد از سی و پنج سال در کشور هالند کشف شد و در اختیار رسانه ها قرار گرفت! ما چقدر بیچاره و بدبختیم که اگر نبود همین کافران هالندی، ما همین لیست کشتارهای دسته جمعی را هم به یادگار نداشتیم!
ما انتظار داشتیم که مجلس نمایندگان، مجلس سنا، وزارت شهدا، و یا شخص رییس جمهوری، پلیگون پل چرخی را <<بوستان شهدا>> اعلام کنند؛ اما این امید و انتظار، چقدر بیهوده و باطل بود!
سؤال ما این است که چرا هیچ کسی از این دولت ـ وکیل، سناتور، والی، وزیر و رییس ـ از رفقای خلق و پرچم شان نمی پرسند که گورهای دسته جمعی بیش از هفتاد هزار نفری که شما آنان را در گورهای جمعی زنده به گور کردید کجاست؟ تا حداقل استخوان های شان به خانواده های شان تحویل داده شود.
اما گویا این ها همه، حتی قبل از سقوط دولت نجیب، این پیمان را با کمونیست ها بسته اند که شورای قیادی دولت مجاهدین به پیشنهاد شخص استاد شهید ربانی طی نامه ی احمدشاه مسعود را استیضاح می کند که: احمدشاه با کمونیست ها پیمان دارد یا تحت نظر شورای قیادی عمل می کند؟ وطلاهای بانک مرکزی کجاست؟ ...
مشکل ما این است که از این تیپ آدم ها و از نهادهای بین المللی، انتظار اجرای حق و عدالت را داشتیم و این بدترین جفایی بود که ما در حق شهدای راه حق نمودیم و برخویشتن هم تحمیل کردیم. چه این که تقاص حق اگر از راه حق صورت نپذیرد، انجام نشدن و به طاق نسیان سپردن و یا به خدا واگذارکردن، بهترین راه است.
دیگر بسیار وقیح است که ما به این سوسمارهایی که نام رهبر و مجاهد را یدک می کشند و فقط به خوشی خود و خانواده و بستر خویش می اندیشند، مراجعه کنیم. پس همان بهتر که بگذاریم اینان به همین زندگی منحط بوزینه وار خویش در پناه نظامیان کفر و شرک، به سر و پز بی غیرت شان برسند!
این که من بعد از چندی، وارد چت خانه انجمن خانواده 5000 شهید شدم، به همین دلایل بود. هرچند که کمنت های هر کدام از عزیزان را همیشه دیده و خوانده ام.
از طرفی ما هنوز درگیر و دربند تعصب ناصواب زبان و قوم و مذهبیم، و این ما را از عمل دینی و توجه به اصل دین و حق باز داشته و می دارد.
ما و دیانت ما همیشه به ایمان های قرص و سخت و به مردان باایمان راسخ که همچون قله کوه مغرور در مقابل همه جهان باطل ایستاده و می ایستند نیازمندیم .
پس بر ماست که باید به آنجایی برگردیم که قدرت تفکر و تحلیل و تشخیص و تعهد و اراده و جهاد است!
و اگر در این بازگشت به جهاد در راه حق، تعلل و سستی و کاهلی کنیم، و یا از مسیر خدایی جهاد پا پس بکشیم، نه تنها به مزارهای مفقود پدران و برادران شهید خویش لگد زده ایم، که از غرور و همت و عزت انسانی خویش نیز دست کشیده ایم، و همچون دریوزه گرها به زندگی ننگین و نامیمون خویش سرشکسته و ذلیلانه و مضحک و مفتضح غوطه زده و با نکبت و نگون بختی زیسته ایم!
بنابراین پیشنهاد من به همه پدران، و خواست ما از مادران و خواهران و برادران مان در انجمن خانواده های 5000 شهید بی مزار این است که بیایید طی یک پیام باز و از طریق رسانه های وطنی و بین المللی، آخرین اتمام حجت مان را با این رژیمی که همه جنایتکاران و مفسدین و شقی ترین عناصر تاریخ این سرزمین را با خود و در خود دارد انجام دهیم که یا اسد سروری را دوباره به دادگاه عدالت اسلام، برگردانید ، یا ما از همه کسانی که به این 5000 شهید و 12000 شهید و صدها هزار شهید دوران جهاد تعلق دارند، می خواهیم که به هیچ وجه از این دولت حمایت نکنند، و از مقابله و مخالفت با دشمنان و مخالفین آن نیز خودداری کنند.
ومتعاقبا، تصمیم مقتضی را به اتفاق همه بستگان شهدای راه اسلام اتخاذ می کنیم.
مرگ حق است،
ما یکبار بیشتر نمی میریم،
اما مرگ در راه اعاده حق و عدل، شهادت وعزت است و افتخار و سربلندی ابدی!

محمدرحیمی

مجلهءحقیقت...
ما را در سایت مجلهءحقیقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7majallehaqiqat8 بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 6:25